unavailable
unavailable
در این پژوهش، نقشه نواحی با خطر زیاد آتشسوزی جنگل بر پایه عاملهای ارتفاع از سطح دریا، شیب، جهت، متوسط بارندگی سالانه، متوسط حداکثر دمای ماهانه، کاربری و پوشش اراضی، فاصله از جاده، فاصله از رودخانه، فاصله از زمینهای کشاورزی و تراکم جمعیت در جنگلهای سردشت به وسعت 273/3 کیلومترمربع تهیه شد. در مرحله اول با انجام عملیات میدانی، نقشه مناطق آتشسوزیشده تهیه شد، سپس با استفاده از روش فرآیند تحلیل سلسلهمراتبی، وزن یا اهمیت نسبی هر یک عاملهای مؤثر در وقوع آتشسوزی بهدست آمد. برای محاسبه وزن طبقات هر یک از عاملهای مذکور، از روش نسبت فراوانی استفاده شد. در مرحله بعد، براساس روش ترکیب وزنی نقشههای رقومی عاملهای مؤثر در وقوع آتشسوزی، نقشه پهنهبندی خطر آتشسوزی تهیه شد. این نقشه براساس روش Jenks به پنج طبقه خطر آتشسوزی جنگل، شامل طبقه خطر خیلی کم تا خیلی زیاد طبقهبندی شد. اعتبارسنجی نقشه خطر نشان داد که 98/44 درصد از مناطق آتشگرفته مشاهداتی در طبقههای خطر زیاد و خیلی زیاد قرار داشتند که بیانگر صحت زیاد روشهای مذکور در تهیه نقشه خطر میباشد.
تغییرات مکانی تاجبارش بهدلیل ساختار ناهمگن تاجپوشش و الگوهای متغیر بارندگی بسیار زیاد است. مطالعات موجود در زمینه تعیین تعداد نمونه مناسب برای برآورد این متغیر بسیار ناچیز است. هدف این پژوهش، تخمین تعداد جمعآوریکنندههای موردنیاز برای برآورد میانگین تجمعی تاجبارش پنج تکدرخت بلوط ایرانی (Quercus brantii) با درصد خطای معین در جنگلهای زاگرس نزدیک شهر ایلام است. در جنگلی در نزدیکی شهر ایلام به مدت 14 ماه و در طول دوره رویش، اندازهگیری تاجبارش توسط 16 عدد جمعآوریکننده در هشت جهت زیر تاجپوشش هر تکدرخت انجام شد و میزان بارندگی نیز توسط شش عدد جمعآوریکننده باران مشخص شد. در این دوره، 23 مورد بارندگی با مجموع عمق 257/4 میلیمتر اندازهگیری شد که بهطور متوسط 68/9 درصد آن بهصورت تاجبارش از تاجپوشش عبور و به کف جنگل رسید. میانگین تعداد جمعآوریکنندههای لازم با درصد خطای پنج، 10 و 15 درصد از میانگین تجمعی تاجبارش و با حدود اعتماد 95 درصد بهترتیب 70 (41 تا 138 عدد)، 18 (10 تا 35 عدد) و 8 (5 تا 15 عدد) عدد تخمین زده شد. بنابر نتایج این مطالعه، تعداد 16 عدد جمعآوریکننده مورداستفاده برای اندازهگیری میانگین تجمعی تاجبارش با خطای 15 درصد کافی است و برای تخمین آن با درصد خطای کمتر باید تعداد جمعآوریکنندهها افزایش یابد.
پیشبینی و ارزیابی پتانسیل الگوهای کاربری زمین از طریق مدلسازی میتواند به برنامهریزان محیطزیست و مدیران منابع طبیعی برای تصمیمات آگاهانهتر کمک کند. هدف از این پژوهش استفاده از روش رگرسیون لجستیک در مدلسازی تغییرات کاربری اراضی منطقه کوهمرهسرخی استان فارس است. بدینمنظور نقشههای کاربری اراضی با استفاده از تصاویر لندست در سه دوره زمانی مربوط به سالهای 1366، 1379 و 1391 تهیه شدند. سپس صحتسنجی نقشهها و آشکارسازی تغییرات انجام شد. نتایج آشکارسازی تغییرات دوره اول (1366 تا 1379) با ضریب کاپای 83 نشان میدهد که بیشترین افزایش مساحت در ناحیه مرتع (4224/24 هکتار) و بیشترین کاهش مساحت در ناحیه جنگل (3953/75 هکتار) رخ داده است. براساس این تغییرات و انتخاب 10 متغیر مستقل، مدلسازی پتانسیل تبدیل کاربری برای سال 1391، با استفاده از روش رگرسیون لجستیک در مدل LCM انجام شد، سپس با روش زنجیره مارکوف نقشه کاربری اراضی برای سال 1391 پیشبینی شد. نتیجه ماتریس خطا بین نقشه بهدستآمده از مدلسازی و نقشه کاربری اراضی استخراجشده از تصویر لندست1391، ضریب کاپای 75 است. در مرحله بعد نتایج آشکارسازی تغییرات دوره دوم (1379 تا 1391) با ضریب کاپای 88 نشان داد بیشترین افزایش مساحت در ناحیه مرتع (1871/82 هکتار) و بیشترین کاهش مساحت در ناحیه جنگل (3082/05 هکتار) رخ داده است. باتوجه به تغییرات دوره دوم، نقشه کاربری اراضی برای سال 1403 پیشبینی شد و مشخص شد که بیشترین تغییر کاربری نسبت به سال 1391 در ناحیه کشاورزی آبی است.
این مطالعه با هدف بررسی الگوی پراکنش مکانی درختان نشانهگذاریشده در دو پارسل 513 و 514 از سری پنج صفارود رامسر واقع در ارتفاع 1200 تا 1300 متر از سطح دریا در جنگلهای حوزه آبخیز 30 انجام شد. برای این منظور، 20 پلات یک هکتاری براساس روش نمونهبرداری از دو جامعه مستقل راش شامل پلاتهای مدیریتشده (16 هکتار) و پلاتهای شاهد (جهار هکتار) در نظر گرفته شد و اطلاعات موجود در سالهای 1379 و 1391 در آنها مقایسه شدند. نتایج نشان داد که ساختار 20 پلات در سال 1379 نزدیک به حالت تعادل (نامنظم) بوده است و برشهای تکگزینی انجامشده در این تودهها منحنی سال 1391 را از فرم تعادل دور کرده است. تعداد درختان قطور و خیلی قطور کاهش یافته و در طبقات قطری پایین نیز کاهش تعداد بهوجود آمده است. الگوی پراکنش مکانی درختان نشانهگذاریشده در پارسل 512 بهطور کامل خوشهای (پراکنده در اطراف درختان قطور و خیلی قطور) و در پارسل 513 تصادفی (پراکنده در اطراف کمقطر و میانقطر) است که ارتباط مستقیم با تیپولوژی توده جنگلی دارد. همچنین نتایج نشان داد که متوسط سطح روشنههای زادآوری در جامعه مدیریتشده 414 مترمربع و در جامعه شاهد 384 مترمربع، متوسط ارتفاع کل نهالها در روشنههای زادآوری موجود در جامعه مدیریتشده 1/4 متر و در شاهد 1/2 متر و میانگین تعداد نهال در جامعه مدیریتشده 603 اصله و در شاهد 512 اصله در هر آر بود که با هم اختلاف معنیداری را نشان ندادند.
حضور گونه زربین (Cuppressus semperviren L. var. horizontalis) با سطح پوشش طبیعی کم، با توجه به فقر گونهای، ارزش اقتصادی و اجتماعی، محیط زیستی و اکولوژیکی آن در جنگلهای زاگرس جنوبی از اهمیت خاصی برخوردار است. این مطالعه بهمنظور بررسی کمی و کیفی این گونه در ذخیرهگاه زربین باغملک واقع در استان خوزستان انجام گرفت. از مجموع 110 هکتار وسعت ذخیرهگاه، فقط در هشت هکتار آن گونه زربین حضور دارد. در این تحقیق پنج هکتار از این ذخیرهگاه که حاصل زادآوری طبیعی میباشد، مورد آماربرداری صددرصد قرار گرفت. از آزمون تجزیه واریانس یکعامله و دانکن با سطح اطمینان 95 درصد برای مقایسه و بررسی معنیدار بودن اختلاف میانگین دادههای قطر برابرسینه، ارتفاع و درصد تاجپوشش و از تجزیه واریانس دوطرفه برای بررسی اثر رطوبت و جهت بر ارتفاع نهالها استفاده شد. نتایج آزمون تجزیه واریانس نشان داد که بین میانگین قطر برابرسینه، متوسط ارتفاع و متوسط درصد تاجپوشش با جهتهای جغرافیایی اختلاف معنیداری وجود دارد. بررسی کیفی این توده نشان داد 53/1، 34/6 و 12/21 درصد پایههای گونه زربین بهترتیب دارای درجه کیفیت چهار، سه و دو بودند. نتایج نشان داد که اثر حداقل رطوبت در استقرار زادآوری طبیعی معنیدار میباشد، بنابراین لازم است با اقدامات بیولوژیک نسبت به افزایش رطوبت خاک اقدام تا ضمن احیاء و گسترش طبیعی این گونه از هزینههای جنگلکاری جلوگیری شود.
در دهههای اخیر پویایی خشکهدارها و زمان پوسیدگی کامل درختان جنگلی باتوجه به نقش آنها در مدیریت اکوسیستمهای جنگلی و پدیده ترسیب کربن، مورد توجه اکولوژیستها و جنگلشناسان قرار گرفته است. این پژوهش با هدف بررسی روند پوسیدگی در خشکهدارهای راش و ممرز در جنگل خیرود نوشهر انجام شد. تعداد 72 خشکهدار (کنده) راش و ممرز بهطور تصادفی انتخاب و مورد بررسی قرار گرفتند. اطلاعات مربوط به گونه، قطر، درجه پوسیدگی و شیب منطقه برای هر نمونه ثبت شد. بهمنظور تعیین دانسیته (چگالی) چوب، برش قطاع مکعبی شکل با طول و عرض و ارتفاع پنج سانتیمتر در دو جهت عمود بر هم از مقطع عرضی هر نمونه برداشت شد. نتایج نشان داد زمان لازم برای پوسیدگی 95% از جرم خشکهدار راش و ممرز در طبیعت بهترتیب 30 و 16 سال است. مجموع زمان موردنیاز برای پوسیدگی تمام مراحل پوسیدگی براساس چهار درجه پوسیدگی در خشکهدار راش و ممرز بهترتیب 27 و21 سال محاسبه شد. همچنین مشخص شد که رابطه قوی بین دانسیته و درجه پوسیدگی خشکهدارهای راش و ممرز وجود دارد (0/8=2R)، بهطوریکه دانسیته چوب با افزایش درجه پوسیدگی خشکهدار در هر دو گونه کاهش مییابد.
در این پژوهش بهمنظور بررسی فلور و شرایط رویشگاهی انجیر وحشی در کوهستان شیرکوه یزد، شرایط اقلیمی با استفاده از اطلاعات نزدیکترین ایستگاههای هواشناسی و وضعیت خاک رویشگاه با برداشت نمونهها و آنالیز فیزیکی و شیمیایی آنها بررسی شدند. اقلیم منطقه خشک معتدل ارزیابی شد که متوسط بارش سالانه آن 177/7 میلیمتر و متوسط دمای سالانه 14/4 درجه سانتیگراد است. نتایج بررسی خاکشناسی نشان دادند که گونه انجیر وحشی در خاکهای غیر شور تا کمی شور و قلیایی با اسیدیته 7/7 تا 8/4 و بافت شنی - لومی رشد میکند. ضمن انجام مطالعه فلورستیک، با انجام آماربرداری به روش خط نمونه، وضعیت کمی و کیفی جمعیت در دو زیرحوزه موردمطالعه، مورد بررسی قرار گرفت. نتایج نشان داد که در رویشگاه موردمطالعه تعداد 27 خانواده، 64 جنس و 73 گونه گیاهی حضور دارند. تیرههای Compositae با 22 درصد (16 گونه) و Labiatae با 14 درصد (10 گونه) به ترتیب بیشترین غنای گونه ای را در دو زیرحوزه موردبررسی داشتند. اشکال زیستی منطقه شامل کامفیتها 25 گونه (34%)، تروفیتها نه گونه (12%)، همیکریپتوفیتها 27 گونه (40%)، میکروفانروفیتها و نانوفانروفیتها چهار گونه (5%)، ژئوفیتها پنج گونه (6%) و مزوفانروفیتها یک گونه (1%) بودند. از 73 گونه گیاهی موجود در منطقه 15 گونه گیاهی اندمیک ایران هستند. یافتههای میدانی نشان دادند که انجیر وحشی گونهای صخرهدوست و آبدوست میباشد و بیشتر در حاشیه درهها (بهدلیل رطوبت بیشتر) حضور پیدا میکند. نتایج برآوردهای کمی نشان داد در زیرحوزه مزرعه قبله تراکم 46 پایه و درصد تاج پوشش 3/51 درصد و در زیرحوزه صادقآباد تراکم 49 پایه و درصد تاج پوشش 7/76 درصد بود. بررسی مشخصههای کیفی گونه انجیر وحشی نشان داد که وضعیت کلی این گونه در حد متوسط است. عارضه خشکی سرشاخه در اکثر پایههای انجیر وحشی وجود داشت اما از نظر آسیبدیدگی تنه اکثر پایههای انجیر وحشی سالم بودند.
مدیریت پایدار جنگل در زاگرس نیازمند برآورد تراکم تاجپوشش درختان جنگلی است و صحت نقشههای مربوط به این ویژگی که از سنجش از دور بهدست آمده است، باید با روشهای مناسب مورد ارزیابی قرار گیرد. این پژوهش با هدف ارزیابی نتایج سه طبقهبندیکننده پیکسل- پایه روی تصاویر هوایی UltraCam-D برای تفکیک تاج درختان بلوط ایرانی در جنگلهای زاگرس بهوسیله منحنی عملیاتی دریافتکننده (ROC) انجام شد. یک قطعهنمونه با مساحت 30 هکتار در بخشی از تودههای خالص بلوط ایرانی این جنگلها انتخاب شد و موقعیت مکانی و محدوده تاج همه درختان آن بهطور کامل مساحی شدند. تصویر هوایی UltraCam-D منطقه موردنظر بااستفاده از طبقهبندیکنندههای حداکثر احتمال (ML)، شبکه عصبی مصنوعی (ANN) و ماشین بردار پشتیبان (SVM) طبقهبندی شد. سپس نتایج حاصل از طبقهبندی بااستفاده از منحنی ROC و شاخصهای صحت کلی و ضریب کاپا و نقشه واقعیت زمینی مورد ارزیابی قرار گرفت. نتایج نشان داد بیشترین سطح زیر منحنی ROC مربوط به «تاج درختان» در طبقهبندیکننده ML بوده است (894/0) و در مقابل، کمترین سطح زیر منحنی مربوط به طبقهبندیکننده SVM بود (819/0). حساسیت و ویژگی «تاج درختان» در طبقهبندیکننده ML (بهترتیب 999/0 و 999/0) بیشتر از دو طبقهبندیکننده دیگر بود. اگرچه دقت طبقهبندیکننده SVM در تفکیک «تاج درختان» حداکثر مقدار ممکن بود (000/1)، اما صحت این طبقه در طبقهبندیکننده ML (999/0) بیشتر بود. بهطور کلی این پژوهش نشان داد که منحنی ROC قادر به ارزیابی صحت و دقت روشهای طبقهبندی پیکسل- پایه موردبررسی روی تصاویر هوایی UltraCam-D بهمنظور تفکیک «تاج درختان» بوده است.
بهمنظور طراحی یک نقشه جنگلکاری مناسب نیاز به یک روش ساده و دقیق برای تجزیهوتحلیل جوامع گیاهی و شبیهسازی یک نقشه جنگلکاری براساس الگوی مکانی طبیعی درختان است. در این پژوهش یک الگوریتم جدید برای شبیهسازی نقشه جنگلکاری در جنگلهای زاگرس طراحی شد. بدینمنظور 10 هکتار از جنگلهای کمترتخریبیافته زاگرس واقع در 45 کیلومتری جنوب شهرستان خرمآباد انتخاب شد. در تهیه این الگوریتم سعی شد با بررسی و الهام گرفتن از الگوریتمهای استفادهشده در پژوهشهای پیشین و تاحدامکان رفع نقایص موجود در آنها، یک الگوریتم جدید در محیط نرمافزار MATLAB طراحی شود. بررسی نقشه خروجی طراحیشده توسط الگوریتم نشان داد که شرایط موردنظر مانند ترکیب و فاصله گونهها در طراحی نقشه موردنظر رعایت شده است و میتوان با استفاده از نتایج این الگوریتم به یک الگوی جنگلکاری در مناطق مختلف دست یافت. با توجه به اینکه، پژوهش پیشرو اولین تحقیق در این زمینه در داخل کشور است، نیاز به کار و بررسیهای بیشتر و رفع نقاط ضعف دارد، بههمین منظور پیشنهاد میشود با بکارگیری این الگوریتم در مناطق مختلف و استفاده از شاخصهای مؤثر مانند نوع خاک، ارتفاع از سطح دریا و عوامل فیزیوگرافی این نقاط ضعف برطرف گردد. همچنین با توجه به اینکه اینگونه پژوهشها و طراحیها در شرایط آزمایشگاهی و نرمافزاری انجام میشود، نتایج بهدستآمده باید بهطور آزمایشی در مناطق مختلف پیاده شود و بعد از گذشت زمان، موفقیت و یا عدم آن در شرایط طبیعی تعیین شود.
این پژوهش با هدف بررسی تغییرات مکانی برخی از خصوصیات خاک و آب جنگلهای مانگرو جزیره قشم ازجمله درصد اشباع، هدایت الکتریکی، اسیدیته گل اشباع، مواد آلی، سدیم، منیزیم، کلسیم، پتاسیم، بافت خاک (درصد شن، سیلت، رس)، سدیم تبادلی، نسبت سدیم قابل جذب، هدایت الکتریکی و اسیدیته آب با استفاده از روش زمینآمار انجام شده است. واریوگرامهای تجربی همسانگرد برای متغیرهای خصوصیات خاک و آب محاسبه شد. نتایج واریوگرافی نشان داد که از 15 متغیر موردبررسی، پتاسیم، نسبت جذب سدیم، سیلت و درصد رطوبت اشباع از ساختار مکانی مناسبی برخوردار نیست، اما سایر پارامترها ساختار مکانی متوسط تا قوی از خود نشان دادند. ارزیابی نتایج با محاسبه مجذور میانگین مربعات خطا (RMSE) و (MAE) و R نشان دهنده دقت قابل قبول تخمینگر کریجینگ در بررسی خصوصیات خاک و آب است. نتایج ارزیابی صحت نشان داد که میتوان توزیع مکانی متغیرهای هدایت الکتریکی، اسیدیته گل اشباع، سدیم، درصد رس، ماسه، سدیم تبادلی، هدایت الکتریکی و اسیدیته آب را با دقت مناسبی تولید کرد. بنابراین براساس نتیجه پژوهش پیشرو میتوان استفاده از روش زمینآمار را در مدیریت جنگلهای مانگرو برای حفظ و توسعه این جنگلها پیشنهاد داد.
وزن لاشریزه و شاخص سطح برگ در فرایندهای زیستی مؤثر بر تولید جنگل شامل فتوسنتز، چرخه آب و عناصر غذایی نقش بسزایی دارند. در این پژوهش وزن لاشریزه یک توده راش- ممرز واقع در ارتفاع میانبند منطقه هیرکانی (طرح جنگلداری نکا- ظالمرود، بخش پنج) با استفاده از 27 جمعآوریکننده لاشریزه بهمدت یکسال اندازهگیری شد. همچنین شاخص سطح برگ با روش وزنی و بهوسیله دستگاه سطحبرگسنج و نیز لوله برش بهدست آمد. بااستفاده از مشخصههای آلومتریک شامل تراکم، رویه زمینی، حجم تنه، مساحت و حجم تاج، برای برآورد وزن لاشریزه و شاخص سطح برگ، مدل رگرسیون ارائه شد. وزن کل لاشریزه 5/472 و وزن لاشبرگ 3/707 تن در هکتار در سال بهدست آمد. میانگین شاخص سطح برگ با دستگاه سطحبرگسنج 7/5 و با لوله برش 7/7 بهدست آمد. نتایج حاکی از آن است که مساحت و حجم تاج بهدلیل داشتن ضریب تعیین بزرگتر و خطای کوچکتر، برای برآورد وزن لاشریزه و شاخص سطح برگ نسبت به سایر مشخصههای آلومتریک مناسبتر هستند. مدلهای توده راش- ممرز نسبت به مدلهای گونه راش و ممرز از خطای کمتری برخوردار بودند و دقت مدلهای گونه ممرز خیلی کمتر از راش بود.
روشهای مختلفی برای از بین بردن بذر و ریزم علفهای هرز در خاک گلخانههای تکثیر وجود دارد که برخی از آنها در مقیاس آزمایشگاهی و برخی دیگر در عرصههای تولید انبوه بکار میروند. این روشها ممکن است با استفاده از حرارت یا مواد شیمیایی باشد که روش شیمیایی از نظر زیستمحیطی مورد پذیرش نبوده و هزینه بکارگیری آن نیز زیاد است. براین اساس، طراحی و ساخت دستگاه بخارساز برای از بین بردن بذر علفهای هرز همراه با بررسی امکان ضدعفونی کردن خاک با بخار آب تولیدشده توسط این دستگاه اجرا شد. کارکرد دستگاه موردنظر با تیمارهای مختلفی شامل سه دمای 70، 90 و 110 درجه سانتیگراد، سه نوع خاک رس، خاک باغ گیاهشناسی و مخلوط خاک باغ و کمپوست و همچنین بذر سه گونهMedicago sativa ، Festoca arundinacea و Dactylis glomerata مورد آزمایش قرار گرفت. نتایج بهدستآمده نشان میدهد که بهترین عملکرد ضدعفونی خاک در دمای 110 درجه سانتیگراد در خاک مخلوط باغ و کمپوست بوده است که توان جوانهزنی بذر هر سه گونه موردبررسی را بهطور کامل از بین برده است. این دستگاه در واقع یک بخارساز صنعتی کوچک است که تکنولوژی ساخت آن از نظر طراحی و تأمین قطعات در داخل کشور مهیا است و ظرفیت ضدعفونی آن برای گلخانههای تولید و تکثیر باغ گیاهشناسی و گلخانههای کوچک مناسب میباشد.
در این پژوهش عاملهای اقتصادی و اجتماعی مؤثر بر توسعه صنوبرکاری با استفاده از دادههای مقطعی بهدستآمده از 54 نفر از صنوبرکاران در 30 روستای دارای پتانسیل صنوبرکاری استان خراسان شمالی در سال 1392 تا 1393 که به دو شیوه حاشیهکاری و صنعتی اقدام به تولید نمودهاند، با بهرهگیری از الگوی رگرسیون خطی برآورد و مورد تجزیهوتحلیل قرار گرفت. نتایج بهدستآمده نشان داد که رابطه مثبت بین متغیرهای تحصیلات صنوبرکار، ارائه نهال رایگان از سوی دولت، استفاده از تسهیلات دولتی با شرایط مناسب (وام)، خرید تضمینی چوب با قیمت مناسب از سوی دولت و شرکت در کلاسهای آموزشی کشت صنوبر، با توسعه سطح صنوبرکاری وجود دارد. علاوهبراین سه متغیر کیفی ارائه نهال رایگان از سوی دولت، استفاده از تسهیلات دولتی با شرایط مناسب (وام) و خرید تضمینی چوب با قیمت مناسب از سوی دولت ازنظر آماری معنیدار و دارای تأثیر مثبت بر میزان صنوبرکاری هستند.
جنس بلوط از مهمترین جنسهای درختی جنگلهای ایران است که بیشترین تنوع گونهای آن در جنگلهای زاگرس شمالی قابلمشاهده است. در ردهبندی نوین بلوطهای ایران که براساس ویژگیهای ریزریختشناسی برگ و دانه گرده انجام شد، از گروه Quercus libani پنج گونه تأیید شدند که عبارتند از: Q. libani، Q. carduchorum ، Q. magnosquamata، Q. ophiosquamata و Q. apiculata. در این پژوهش در راستای تکمیل مطالعات پیشین، بذر پنج گونه یاد شده پس از شناسایی، از رویشگاههای طبیعی آنها در جنگلهای بانه استان کردستان جمعآوری شد و پس از انتقال، در محیط گلخانه در شرایط یکسان کاشته شدند تا ارزیابی دقیقتری از صفات رویشی بذر آنها بهدست آید. پس از جمعآوری بذرهای هر گونه از سه رویشگاه مختلف، بذرها در سه تکرار 50 تایی و در قالب آماری طرح کاملاً تصادفی کاشته شدند و سپس اندازهگیری صفات موردنظر در طول دوره رویش انجام شد. نتایج نشان داد که بین گونههای موردمطالعه ازنظر صفات طول بذر، پهنای بذر و سرعت جوانهزنی در سطح اطمینان 99 درصد و ازنظر صفات ارتفاع نونهال، وزن تر ساقه، وزن خشک ساقه، وزن خشک ریشه و زیتوده کل در سطح اطمینان 95 درصد اختلاف معنیدار وجود دارد. پس از ترسیم نمودار درختی حاصل از تحلیل خوشهای نیز مشخص شد که گونه Q.carduchorum بهتنهایی در یک گروه و سایر گونهها در گروه دیگری دستهبندی میشوند.
بهمنظور احیاء و جلوگیری از تخریب بیشتر اراضی جنگلی موجود در حاشیه روستاهای مناطق کوهستانی و اراضی عاری از پوشش جنگلی، 14 گونه و کلن از ارقام پرمحصول و سریعالرشد صنوبر و پالونیا برای تعیین میزان سازگاری و موفقیت آنها در این منطقه مورد بررسی قرار گرفت. پس از انتخاب سایت در گستره ارتفاعی منطقه کوهستانی جنگلی استان گیلان (ارتفاعات جنگلی رستم آباد)، نسبت به کاشت نهال از ارقام موردنظر که براساس تجربیات و مطالعات اولیه حاکی از توان سازگاری، استقرار و تولید چوب مناسب آنها در این قبیل مناطق میباشد، اقدام شد. 75 اصله نهال از هر رقم بهصورت گروهی 5×5 متر و در قالب طرح آماری بلوکهای کامل تصادفی در سه تکرار کاشته شدند. درنهایت پس از اجرای طرح در یک دوره 5 ساله و با توجه به تجزیهوتحلیل آماری دادهها و اندازهگیریهای سالانه، از میان کلنها و ارقام صنوبر و پالونیای کشتشده، کلنهای Populus nigra 62.154, Populus euramericana costanzo, Populus euramericana triplo, Populus nigra 62.127 که از توان استقرار و سازگاری مناسبی در ارتفاعات مختلف برخوردار بوده و تولید چوب قابل قبولی داشتند، انتخاب شدند که برای توسعه و ترویج در این قبیل اراضی به سازمانهای اجرایی و ترویجی و روستاییان مناطق معرفی میشوند. پالونیا با توجه به حساسیت در زمینهای آبگیر، تنها در یک تکرار از استقرار و رشد مناسبی برخوردار بود و برای کشت در ارتفاعات جنگلی در این مرحله قابل توصیه نیست و نیاز به بررسی بیشتری دارد.
اندازهگیری زیتوده درختی یک شاخص بسیار مهم برای ارزشگذاری فرآیندهای اقتصادی و بومشناختی مانند چرخه عناصر غذایی، تولید جنگل و ذخیره سوختی محسوب میشود. این تحقیق با هدف اندازهگیری مقدار زیتوده و اندوخته کربن رویزمینی در دو فرم رویشی بلوط ایرانی (Quercus brantii) در جنگلهای استان چهارمحال و بختیاری انجام شد. به این منظور قطعاتنمونه آماربرداری یکهکتاری تعیین و بهصورت منظم- تصادفی پیاده شدند. سپس در هر قطعهنمونه یک پایه بلوط (تکپایه یا جستگروه) در طبقات قطری و تاجی مختلف انتخاب شد. در مجموع 30 قطعهنمونه آماربرداری و 30 پایه بلوط (16 درخت تکپایه و 14 جستگروه) مشخص شد. درختان نمونه نشانهگذاری شده و صفات کمی موردنیاز اندازهگیری شدند، سپس عملیات قطع و جداسازی درختان به قسمتهای مختلف انجام شد. قسمتهای مختلف درختان بلافاصله پس از قطع در عرصه توزین شده و نمونهبرداری برای اندازهگیری وزن خشک و مقدار کربن انجام شد. نتایج این پژوهش ضمن اینکه میانگین زیتوده و اندوخته کربن دو فرم رویشی بلوط ایرانی را بهتفکیک قسمتهای درخت نشان میدهد، این مقادیر را در طبقههای قطری و تاجی مختلف ارائه میدهد که در واقع نوعی تاریف زیتوده و کربن بهحساب میآیند. متوسط زیتوده رویزمینی در هر درخت در فرم تکپایه و جستگروه بلوط بهترتیب 374/1 و 146/3 کیلوگرم بهدست آمد که نشاندهنده 2/5 برابربودن متوسط زیتوده در درختان تکپایه نسبت به جستگروههاست. تخصیص زیتوده به قسمتهای مختلف درختان تکپایه و جستگروه از دیگر نتایج این پژوهش است.