unavailable
unavailable
پده (.Populus euphratica Oliv) بومی مناطق خشک و نیمهخشک کشور بوده و از خصوصیات مهم آن تحمل خشکی و شوری خاک است. در این پژوهش ویژگیهای ریختشناسی برگ درختان پده در هفت رویشگاه طبیعی که ازنظر عاملهای محیطی با یکدیگر اختلاف داشتند و نیز درختان کاشتهشده در ایستگاه تحقیقاتی البرز کرج با هدف بررسی تأثیر عاملهای محیطی بر تغییرات ریختشناسی برگ این گونه موردتوجه قرار گرفت. تعداد 28 درخت بالغ انتخاب و تعداد 24 نمونه برگ بهطور تصادفی از هر رویشگاه (شش برگ از هر درخت) و در قالب طرح کاملاً تصادفی جمعآوری شد و 14 صفت ریختشناسی و آناتومیکی برگ مورد اندازهگیری قرار گرفت. نتایج نشان داد که کلیه صفات ریختشناسی بجز صفات حداکثر پهنای برگ، نسبت طول دمبرگ به طول برگ و فاصله وسط پهنترین قسمت تا قاعده برگ، دارای تفاوت معنیداری میان پروونانسها هم در شرایط طبیعی و هم کاشتهشده در ایستگاه تحقیقاتی داشته است. همچنین تراکم و اندازه روزنههای برگ نیز دارای تفاوت معنیدار در شرایط طبیعی و ایستگاه تحقیقاتی داشت. همبستگی معنیداری بین دما و صفات آناتومیکی و برخی صفات ریختشناسی وجود داشت. نتایج تجزیه به مؤلفههای اصلی برای پروونانسهای پده، تغییرپذیری را بین رویشگاه اصلی و شرایط ایستگاه تحقیقاتی بهخوبی نشان داد، بهطوریکه دامنه تغییرات صفات ریختشناسی پروونانسها در شرایط کاشت ایستگاه تحقیقاتی کوچکتر از شرایط طبیعی بود و پروونانسهای کاشتهشده در ایستگاه تحقیقاتی در حدفاصل بین پروونانسهای رویشگاه طبیعی قرار گرفتند. نتایج آزمون مانتل رابطه خطی مثبت و ضعیفی را بین فاصله صفات ریختشناسی و فاصله جغرافیایی نشان داد.
روش نمونهبرداری چنددرختی ازجمله روشهای نمونهبرداری فاصلهای است که نسبت به روشهای قطعهنمونه با شعاع ثابت دارای سرعت بیشتر و هزینه کمتری است. برای این پژوهش یک قطعه 4029/36 هکتاری از جنگلهای حفاظتشده هلن در استان چهارمحال و بختیاری انتخاب و آماربرداری صددرصد انجام شد. در این بررسی برآوردکنندههای Moore و Kleinn-Vilcko با روش قطعهنمونه با توجه به معیارهای اریبی نسبی (RB) و جذر میانگین مربع خطای نسبی (RRMSE) برای تعداد دو تا 12 درخت سنجیده شدند. برای هر تخمینگر 30 تکرار و برای هر تکرار 50 نقطه نمونه انتخاب شد. نتایج نشان داد که در شرایط جنگلهای موردمطالعه و تعداد در هکتار 25/154 با الگوی پراکنش کپهای، روش نمونهبرداری قطعهنمونه با شعاع ثابت دارای دقت زیاد و روش Kleinn-Vilcko در برآورد تعداد در هکتار از پنج درخت بیشتر، دارای دقت قابلقبولی است و رابطه Moore برای تخمین تعداد در هکتار با توجه به خطای زیاد، برآورد کننده مناسبی نیست.
بهمنظور بررسی قابلیت تصاویر ماهوارهای در تفکیک صنوبرکاریها و تهیه نقشه آنها، تصاویر سنجندههای IRS-P6-LISSIII&IV مربوط به سال 1386 و سنجنده TM مربوط به سالهای 1388 و 1390 شهرستان صومعهسرا در استان گیلان، تجزیهوتحلیل شدند. تصاویر LISSIII&IV بهترتیب با خطای RMS 11 متر و 60 سانتیمتر مورد تصحیح هندسی قرار گرفتند. پردازش تصاویر به روشهای نسبتگیری، ادغام، تحلیل مؤلفههای اصلی و همچنین فرایند کاهش نویز بهروش تحلیل معکوس مؤلفههای اصلی انجام شد. نقشه واقعیت زمینی در دو گروه سنی صنوبرکاریهای کمتر از پنج سالِ نیمهانبوه و همچنین صنوبرکاریهای بیشتر از پنج سالِ انبوه از طریق کار میدانی تهیه شد. روشهای مختلف طبقهبندی سخت و روش طبقهبندی فازی در سه راهکار مختلف برای تجزیهوتحلیل استفاده شد. راهکار اول با طبقهبندی تصاویر در سه طبقه صنوبرکاریهای کمتر از پنج سالِ نیمهانبوه و صنوبرکاریهای بیشتر از پنج سالِ انبوه و طبقه غیره انجام شد. در راهکار دوم طبقهبندی با دو طبقه صنوبرکاریهای یادشده و طبقات شالیزار، تودههای توسکا، تودههای سوزنیبرگ، دریا، شهر و غیره انجام شد و سپس طبقههای غیر از صنوبر در یک گروه یکپارچه شدند. در سومین راهکار، ناحیه موردبررسی به سه زیرمنطقه تبدیل و سپس طبقهبندی در سه زیرمنطقه بهطور مستقل و با روشهای یادشده، انجام شد. نتایج ارزیابی صحت نشان داد که راهکار اول و دوم نتوانستند طبقات صنوبر را با صحت زیادی تفکیک کنند. در مقابل در راهکار سوم صحت کلی و ضریب کاپا در هر سه زیرمنطقه افزایش یافت. بهترین نتیجه طبقهبندی مربوط به زیرمنطقه یک با صحت کلی80 درصد و ضریب کاپای 58/0 براساس تصویرTM سال 1388 بود. درمجموع باید بیان کرد که در منطقه موردبررسی و با رویکرد مورداستفاده، امکان تهیه نقشه صنوبرکاریها وجود نداشته است.
در مناطق جنوبی استان فارس درختی که بیشتر جلب توجه میکند کنار (WilldZiziphus spina-christi (L.)) است. بهدلیل زادآوری محدود این گونه در طبیعت، سالانه تعداد زیادی نهال توسط بخش اجرا برای کاشت توزیع میشود، اما بهواسطه خشکی و گرمای شدید مناطق گرمسیری اکثراً استقرار نیافته و خشک میشوند. بهمنظور استقرار نهالهای کنار و یافتن مناسبترین دور آبیاری، در آزمایشی در قالب طرح بلوک کاملاً تصادفی با چهار تیمار و سه تکرار، اثر دور آبیاری در استقرار آنها مورد بررسی قرار گرفت. تیمارها شامل دورهای آبیاری 15، 30 ، 45 روز و بدون آبیاری بود. این تحقیق در شهرستان لار در استان فارس انجام گرفت و آبیاری فقط در سال اول انجام شد و بعد از اتمام آبیاری، درصد زندهمانی و ارتفاع نهالها در سال دوم اندازهگیری شد. نتایج آزمایش نشان داد که اثر تیمارهای دور آبیاری بر میانگین ارتفاع نهال معنیدار بود، لیکن بر درصد زندهمانی نهال اثر معنیداری نداشت. تیمارهای دور آبیاری 30 و 45 روز اختلاف معنیداری نداشتند، اما نهالهای تیمار آبیاری 30 روزه از وضعیت بهتری برخوردار بودند. با توجه به نتایج این آزمایش، دور آبیاری 30 تا 45 روز با حجم آبیاری 30 لیتر در هر دور آبیاری در سال اول، برای استقرار نهال کنار پیشنهاد میشود.
بهمنظور کمیسازی ویژگیهای ساختاری تودههای آمیخته راش در مرحله میانی توالی، این پژوهش در جنگلهای کمتر دخالتشده بخش گرازبن جنگل خیرود نوشهر انجام شد. سه قطعه یک هکتاری در مرحله میانی توالی گزینش شدند و در هر قطعهنمونه، شبکه آماربرداری 30× 30 متر پیاده شد. در محل تقاطع اضلاع شبکه، قطر برابرسینه، ارتفاع درخت، قطر تاج، فاصله بین درختان و زاویه بین آنها برای نزدیکترین درخت راش به مرکز قطعهنمونه بهعنوان شاهد و سه درخت همسایه در نزدیکترین فاصله نسبت به درخت شاهد اندازهگیری شد. براساس نتایج، مقادیر ضریبهای رقابت تاجی و فضای رشد بهترتیب 72/0 (بدون واحد) و 57/18 (بدون واحد) و فاصله متوسط نهالها 1/60 سانتیمتر محاسبه شد. همچنین میانگین شاخصهای زاویه یکنواختی (Wi)، آمیختگی گونهای (Mi)، تمایز قطری و تمایز ارتفاعی در سه قطعهنمونه بهترتیب 76/0، 7/0، 31/0، 37/0 و شاخص فاصله همسایگی پنج متر محاسبه شد. بر این اساس نوع پراکنش گونه راش در مرحله میانی توالی و براساس شاخص زاویه یکنواختی بهصورت کپهای بهدست آمد که تمایل زیادی به آمیختگی براساس شاخص آمیختگی گونهای با ممرز دارد. همچنین گونه راش در مرحله میانی توالی در بیشترین حالت دارای رقابت دگرگونهای با گونه ممرز بوده و بیشترین فراوانی مربوط به شاخص فاصله همسایگی بین دو تا چهار متر بهدست آمد. بر این اساس تودههای راش در این مرحله دارای ساختار متنوع و متفاوت از مرحله پایانی توالی میباشند که باید در مدیریت تودههای جنگلی موردتوجه قرار گیرد.
این پژوهش با هدف بررسی تأثیر تیمارهای بستر کاشت، دور آبیاری، مبدأ بذر، پوشش بذر و تاریخ کاشت بر رویش بذرهای کاج سیاه (Pinus nigra Arnold) در نهالستان دارلک مهاباد انجام شد. بدینمنظور از طرح آزمایشی فاکتوریل در قالب طرح کامل تصادفی با پنج تیمار، شامل بستر کاشت در چهار سطح (تیمار شاهد: خاک 1: کود دامی 1: شن 1؛ تیمار یک: خاک 1: کود دامی 1: شن 2؛ تیمار دو: خاک 1: کود دامی 1: شن 4 و تیمار سه: شن)، دور آبیاری در سه سطح (هر روز، هر دو روز یکبار و هر سه روز یکبار)، مبدأ بذر در پنج سطح (ارومیه، بیرجند، ترکیه، کلاردشت و گرگان)، پوشش بذر در دو سطح (شن و خاکاره) و تاریخ کاشت در دو سطح (بهمن و اسفند) و در پنج تکرار استفاده شد. در طول دوره رویش، صفات جوانهزنی مورد اندازهگیری قرار گرفتند. نتایج نشان داد که بهترین صفات جوانهزنی بذرهای کاج سیاه در بستر شنی (تیمار سه) و توسط بذرهایی با مبدأ کلاردشت و ارومیه بوده است و سایر تیمارها اثر معنیداری بر جوانهزنی بذرهای کاج سیاه نداشتند. همچنین اثرات متقابل بین تیمارها نشان داد که بستر کاشت و مبدأ بذر اثرگذارترین عاملها در میان این پنج تیمار بودهاند. براساس نتایج، پیشنهاد میشود برای بهبود رشد و میزان عملکرد تولید نهال کاج سیاه، ترجیحاً از بستر شنی و بذرهای با مبدأ کلاردشت و ارومیه در نهالستان دارلک مهاباد استفاده شود.
برآورد مشخصههای کمی جنگل در سطوح وسیع بااستفاده از دادههای ماهوارهای اهمیت فراوانی در مدیریت پایدار جنگل دارد. هدف از این پژوهش، بررسی امکان برآورد برخی مشخصههای کمی جنگل بااستفاده از تصاویر سنجنده ASTER در جنگل شصتکلاته گرگان است. برای این منظور تعداد 112 قطعهنمونه زمینی مربعی بهمساحت 09/0 هکتار بهروش خوشهای تصادفی در واحدهای همگن ازنظر تیپ درختی و جهت دامنه پیاده شد و مشخصههای حجم، رویه زمینی و تعداد درختان در هکتار در هر قطعهنمونه محاسبه شد. مرکز هر یک از قطعاتنمونه نیز با GPS تفاضلی ثبت شد. تصحیح هندسی و رادیومتری روی تصویر انجام شد. بااستفاده از روشهای مختلف نسبتگیری، تجزیه مؤلفههای اصلی، تحلیل بافت، تبدیل تسلدکپ بههمراه باندهای اصلی، مجموعهای از باندهای مناسب برای تجزیهوتحلیلهای همبستگی و مدلسازی فراهم شد. بررسی رابطه بین دادههای زمینی و طیفی بااستفاده از آنالیز رگرسیون درختی (CART) انجام گرفت. ارزیابی اعتبار مدلها با معیارهای میانگین مجذور مربعات خطا و اریبی با استفاده از قطعاتنمونه استفادهنشده در مدل انجام شد. نتایج نشان داد که بهترین مدل برای مشخصههای حجم سرپا، رویه زمینی و تعداد درختان در هکتار بهترتیب دارای ضریبتبیین تعدیلیافته 76/0، 73/0 و 80/0 است. در مدل یادشده مقادیر RMSE و اریبی به درصد بهترتیب 22/40 و 5/17 درصد برای حجم سرپا، 67/38 و هشت درصد برای رویه زمینی و 68/58 و 72/2 درصد برای تعداد درختان در هکتار بهدست آمد. نتایج بهطور کلی نشان داد که دادههای طیفی این سنجنده برای مشخصههای کمی موردبررسی دارای قابلیت متوسطی هستند.
پژوهش پیشرو با هدف برآورد میزان ظرفیت نگهداری تاجپوشش (S) و نرخ تبخیر به شدت باران در زمان بارندگی () با استفاده از روش Pereira و نیز ضریب تاجبارش مستقیم (p) در تکدرختان سرو نقرهای (Cupressus arizonica Green.) واقع در پارک چیتگر تهران با اقلیم نیمهخشک، طی یک سال (بهمنماه 1390 تا بهمنماه 1391) انجام شد. میزان بارندگی در هر رخداد توسط شش بارانسنج و تاجبارش توسط 20 بارانسنج اندازهگیری شد. بارانربایی از تفاوت تاجبارش و باران در هر رخداد باران بهدست آمد. درمجموع 55 رخداد باران با عمق تجمعی 234 میلیمتر ثبت و درصدهای تجمعی و نسبی بارانربایی بهترتیب 21/8 درصد و 32/1 درصد برآورد شدند. بین بارانربایی و باران،همبستگی توانی مثبت و معنیداری (r=0/89 ) و بین درصد نسبی بارانربایی و باران برای میانگین پنج تکدرخت سرو نقرهای همبستگی توانی منفی و معنیداری (r=0/69 ) مشاهده شد. میانگین مقدار ظرفیت نگهداری آب تاجپوشش، 0/38 میلیمتر، نرخ تبخیر به شدت باران در زمان بارندگی، 0/14 و ضریب تاجبارش مستقیم، 0/46 بهدست آمدند. برای مدیریت صحیح جنگلکاریها، آگاهی از مقدار بارانربایی و اجزای آن مانند ظرفیت نگهداری آب تاجپوشش،نرخ تبخیر به شدت باران در زمان بارندگی و نیز ضریب تاجبارش مستقیم در کنار مقدار تعرق درختان میتواند به انتخاب گونههای مناسب و سازگار در مناطق خشک و نیمهخشک کشور کمک نماید. جهت برآورد ظرفیت نگهداری آب تاجپوشش که پارامتر مهمی در فرآیند بارانربایی میباشد، میتوان از تنها روش موجود در سطح تک درختان، روش Pereira، استفاده کرد.
ترکیب گونهای و ساختار تودههای جنگلی در طول زمان در اثر آشفتگیهای انسانی یا طبیعی تغییر میکند. بررسی این تغییرات در ارتباط با عاملهای محیطی و آشفتگیها، نقش مهمی در تجزیهوتحلیل پویایی و مدیریت بومسازگانها دارد. بنابراین در این تحقیق عاملهای محیطی و چرای دام بهعنوان عامل آشفتگی بر ساختار تودههای بلوط، در مقایسه با مناطق بدون آشفتگی در پارک دالاب ایلام بررسی شد. اطلاعات مربوط به پوشش گیاهی، خاک و سایر متغیرهای محیطی در این دو منطقه در قالب 51 قطعه نمونه 0/1 هکتاری و بهصورت تصادفی برداشت و اطلاعات مربوط به ساختار جنگل در آنها اندازهگیری شد. برای مشخص کردن ارتباط گروههای گیاهی با عاملهای مختلف موردبررسی از روش رستهبندی تحلیل تطبیقی متعارفیاستفاده شد. نتایج نشان داد که آشفتگی ایجادشده بهدلیل چرای دام در کنار فاکتورهای خاکی بهترتیب با بیان 7/7 و 6/2 از تغییرات موجود در ساختار تودههای بلوط، بهعنوان تأثیرگذارترین عاملها بر ساختار این جنگل شناخته شدند. وجود طبقات قطری بالا (قطر برابرسینه و قطر تاج) در مناطق دارای آشفتگی چرای دام حاکی از وجود تودههای مسن بود و نشاندهنده عدم زادآوری آنها برای مدت طولانی است. از طرف دیگر وجود طبقات قطری پایین (قطر برابرسینه و قطر تاج) و همچنین طبقات ارتفاعی کم در کنار طبقات قطری بالا در منطقه فاقد آشفتگی، حاکی از وجود تودههای ناهمسال و نامنظم است و نشاندهنده زادآوری گونههای درختی بهخصوص گونه بلوط، پس از قرق در این منطقه است.
این تحقیق بهمنظور انتخاب و معرفی کلنهای پرمحصول آزمایشی با 15 کلن برتر از میان ارقام بررسیشده در خزانه سلکسیون که از شکل تاجبسته و هرمی برخوردار بودند، انجام شد. از هر کلن تعداد 75 اصله نهال یکساله ریشهدار با فاصله کاشت 3×3 متر در قالب طرح آماری بلوکهای کامل تصادفی در سه تکرار در اسفندماه 1381 در ایستگاه تحقیقات چالکی استان گلستان کاشته شد. در پایان هر فصل رویش، ویژگیهای رویشی شامل قطر برابرسینه و ارتفاع درختان اندازهگیری شد و سپس متغیرهای رویش کل، رویش جاری و متوسط رویش حجمی کلنها محاسبه شد. نتایج این بررسی نشان داد که ازنظر آماری بین کلنهای موردبررسی اختلاف معنیدار وجود داشته است. مقایسه میانگینها نشان داد که بیشترین متوسط رویش حجمی را کلن Populus nigra 62/154 با 60/14 مترمکعب و کمترین آنرا کلن P.n. 56/52 با 38/1 مترمکعب در هکتار و در سال داشتهاند. ازنظر آلودگی کلنها به آفات، مقاومترین آنها ارقام گروهPopulusnigra ، ازجمله کلن P. n. 56/72 بود. با بررسی کلنهای موردتحقیق، درنهایت کلنهای برتر شامل P.n. 62/154 با تولید 57/14، سپس P.n. 62/140 با 26/14، کلن P.n.62/191 با 96/12، کلن P.n. 62/127 با 15/12، P.n.betulifolia با 66/11، کلن P. n. 62/149 با 61/11 و کلن P.trichocarpaبا 36/10 مترمکعب در هکتار و در سال برای کشت در سطح وسیع معرفی شدند.
هر سال بهطور متوسط حدود 700 هکتار از عرصههای جنگلی استان کرمانشاه دستخوش آتشسوزی شده و از بین میرود. گستردگی و توزیع آتشسوزیها، کوهستانی و صعبالعبور بودن غالب مناطق جنگلی زاگرس توانایی مدیران را برای دستیابی به اطلاعات کمی قابل اعتماد در مورد اندازه قطعات سوختهشده، سطح خسارت و همچنین ارائه آمار و اطلاعات منطبق بر واقعیت با مشکل مواجه کرده است. بهرهگیری از دادهها و تصاویر ماهوارهای مناسب، میتواند اطلاعات مفیدی را درباره شرایط پیش و پس از آتشسوزی عرصههای جنگلی فراهم کند. این پژوهش با هدف آگاهی از قابلیت دادههای سنجنده TM ماهواره LANDSAT در تهیه نقشه جنگلهای سوخته منطقه قوریقلعه در استان کرمانشاه اجرا شد. پس از تهیه تصاویر موردنیاز منطقه، با بهرهگیری از اصول و مبانی سنجش از دور، انجام پردازشهای لازم (تجزیه مؤلفهها، نسبتگیری طیفی، تفکیکپذیری طبقات) با استفاده از روش طبقهبندی نظارتشده و اعمال الگوریتم حداکثراحتمال انجام شد. نتایج بهدستآمده نشان داد باند چهار سنجندهTM و ترکیب باندی سه، چهار و هفت بههمراه مؤلفههای اول حاصل از تجزیه مؤلفههای اصلی باندهای یک تا سه و چهار تا هفت، بهترتیب با صحت کلی 90 و 75/92 درصد و ضریب کاپای 8/0 و 86/0 از قابلیت و کارایی مناسبی در تشخیص و تمایز جنگلهای سوختهشده در این مناطق برخوردار هستند.
مدیریت جنگلهای کوهستانی بهمنظور حفاظت بهتر از تودههای طبیعی نیاز به داشتن اطلاعات دقیق از وسعت و شدت خسارت برف دارد. در این تحقیق خسارت برف بر شش گونه غالب درختی راش، ممرز، شیردار، پلت، توسکایییلاقی و بلندمازو در جنگلهای ناواسالم در استان گیلان مورد بررسی قرار گرفت. جمعآوری دادهها بهروش نمونهبرداری منظم- تصادفی با پلاتهای دایرهایشکل 10 آری و فاصلههای منظم 100 متری از یکدیگر انجام شد. چهار نوع خسارت برف شامل صدمه تاجی (%6/8)، شکستگی تنه (%5/5)، ریشهکنشده (%2/3) و خمشدگی (%4/1) بر روی درختان تشخیص داده شد. شش گونه موردبررسی در مقابل خسارت برف مقاومت متفاوت داشتند، بهطوریکه در توسکایییلاقی، بیشترین فراوانی، ریشهکن شدن و شکستگی تنه بود. در بلندمازو، بیشترین فراوانی، صدمه تاجی اندازهگیری شد. در راش، کمترین فراوانی، صدمه تاجی و شکستگی تنه بود. توسکایییلاقی، بلندمازو و شیردار جزء درختان با حساسیت زیاد و راش، ممرز و پلت جزء درختان با حساسیت کم در مقابل خسارات برف، دستهبندی شدند. ضرایب قدکشیدگی در درختان خمشده 7/76، تنهشکسته 5/64، ریشهکنشده 0/64، تاج صدمهدیده 1/60 و در درختان سالم 2/50 محاسبه شد. این پژوهش نشان داد درختانی که دارای ضریب قدکشیدگی بیشتری هستند، حساسیت زیادی در برابر خسارت برف دارند.
پژوهش پیشرو با استفاده از سیستم استنتاج عصبی- فازی تطبیقی و سیستم اطلاعات جغرافیایی و باتوجه به ویژگیهای فیزیوگرافی زمین به ارائه مدلی میپردازد که قادر به برآورد حساسیت به زمینلغزش برای طراحی کم لغزشترین مسیرهای جاده جنگلی باشد. با استخراج شش عامل شیب، جهت، زمینشناسی، شکل شیب، فاصله از رودخانه و فاصله از گسل در نقاط لغزشی برداشتشده در سطح منطقه موردمطالعه و با استفاده از سیستم استنتاج عصبی- فازی تطبیقی مدل ساخته شد. نتایج شاخصهای آماری بهترین مدل، ضریبتبیین 73/0 و مجذور میانگین مربعات خطای 26/0 را نشان داد. یافتههای تحلیل حساسیت مدل نشان داد که مهمترین عاملهای مؤثر در ایجاد حساسیت به زمینلغزش بهترتیب فاصله از رودخانههای اصلی، نوع تشکیلات زمینشناسی، شیب زمین، شکل زمین، فاصله از گسل و جهت جغرافیایی بودهاند. ارزیابی جادههای موجود ازنظر میزان عبور از عرصههای حساس به زمینلغزش طبق برآورد مدل نشان داد بیشترین سطح جادهها روی طبقات حساسیت «متوسط» و «زیاد» قرار گرفته است.
هدف این پژوهش ارزیابی اثر حاشیهای ناشی از قطعهقطعهشدن جنگل بر ترکیب و پراکنش گونههای گیاهی در جنگلهای بلوط کرمانشاه بود. سه قطعه جنگلی با جهت جنوبی از جنگلهای بلوط با شرایط مشابه از نظر شیب و ارتفاع از سطح دریا انتخاب و در هر قطعه در فاصلههای صفر، 25، 50 ،100 و150 متری بااستفاده از سه ترانسکت که در فاصلههای 200 متری از هم قرار گرفتند (درمجموع 45 نقطه) اقدام به نمونهبرداری از پوشش گیاهی شد. برای گروهبندی و بررسی روند تغییرات پوشش گیاهی در قطعات مختلف، از روشهای آنالیز خوشهای و آنالیز تطبیقی قوسگیریشده و برای تعیین گونههای شاخص هر گروه از تجزیهوتحلیل گونههای معرف بههمراه آزمون مونتکارلو استفاده شد. نتایج فلوریستیک نشان داد که در منطقه موردمطالعه 115 تاکسون گیاهی متعلق به 91 جنس و 25 تیره وجود دارد. سه گروه شامل گروه قطعاتنمونه حاشیه جنگل (صفر و 25 متری)، گروه قطعاتنمونه میانی (50 متری) و گروه قطعاتنمونه عمق جنگل (100 و 150 متری) تفکیک شد. گونههای شاخص گروه حاشیه Alopecurus myosuroides, Alyssum menicoides, Euphorbia cheiradenia, Gundelia tournefortii, Lactucaserriola, Silene conoidea, Tragopogon longirostris,Verbascum pseudo-digitalis وTrifoliumrepens، گونههای شاخص گروه میانه Aegilops umbellulata, Bunium paucifolium,Erodium cicutarium, Eremopoa persica, Lens orientalis,Trigonellamonantha, Vulpia myuros و گونههای شاخص گروه عمق جنگلBoissiera squarrosa, Callipeltis cucularia, Chardiniaorientalis, Crupina crupinastrum,Pterocephalus plumosus, Scandix pecien-veneris,Stipa barbata بودند.
فاکتور زیتوده یکی از روشهای کارآمد برای برآورد غیرمخرب زیتوده و کربن اندوخته در درختان و تودههای جنگلی است که در سالهای اخیر بهدلیل اهیمت مسایل مربوط به تغییر اقلیم، موردتوجه پژوهشگران این بخش قرار گرفته است. هدف پژوهش پیشرو، ارائه فاکتور زیتوده، نسبت زیتوده تاج به کل و فاکتور تعمیم زیتوده برای سه گونه جنگلی دستکاشت 20ساله صنوبردلتوئیدس (Populus deltoides Bartr. Ex Marsh)، توسکاییلاقی (Alnus subcordata C.A.Mey.) و دارتالاب (Taxodium distichum L. Rich) است. بدینمنظور از هر گونه، 12 پایه قطع و مشخصههای درصد رطوبت و وزن خشک بهتفکیک تنه، شاخه، سرشاخه و برگ اندازهگیری شد. براساس نتایج، فاکتور زیتوده صنوبردلتوئیدس، توسکاییلاقی و دارتالاب بهترتیب برای شاخه 036/0، 007/0، 006/0، سرشاخه 055/0، 017/0، 024/0 و برگ 041/0، 006/0، 031/0 تن بر مترمکعب بود. نسبت زیتوده تاج به کل در گونه صنوبر دلتوئیدس بهطور معنیداری کمتر از دو گونه دیگر بود. مقادیر فاکتور تعمیم زیتوده برای صنوبر دلتوئیدس، توسکاییلاقی و دارتالاب بهترتیب 499/0، 554/0 و 621/0 تن بر مترمکعب محاسبه شد که اختلاف آنها معنیدار بود (05/0> ρ). گرچه این ضرایب ساده و کارآمد هستند، اما استفاده از آنها در جنگلکاریهای دیگر باید با احتیاط انجام شود، زیرا درصورت تفاوت بسیار زیاد تودهها، ممکن است برآوردها اریب باشند.
این پژوهش بهمنظور بررسی اثر تیمارهای مختلف کودی بر کلنPopulus deltoides 69/55 در اراضی ایستگاه تحقیقاتی زراعی فخرآباد لشتنشاء در سالهای 1386 تا 1390 اجرا شد. قالب آماری طرح بلوکهای کامل تصادفی در سه تکرار و پنج تیمار کود بود. تیمارهای کودی شامل NPK94, NPK47, NP94, NP47(47 و 94 کیلوگرم ترکیب کودی در هکتار) و شاهد بود. پس از انتخاب و آمادهسازی زمین، نهالهای یکساله براساس نقشه کاشت غرس شدند. در پایان هر فصل رویشی، کمیتهای رشد شامل قطر برابرسینه و ارتفاع درختان اندازهگیری شد. دادههای بهدستآمده بااستفاده از نرمافزار SAS، مورد تجزیهوتحلیل آماری قرار گرفتند. نتایج این بررسی نشان داد که مقادیر کود مصرفی را میتوان در سه گروه دستهبندی نمود. تیمار یک (94 کیلوگرم در هکتار NPK) با تولید 96/27 مترمکعب چوب در هکتار در سال در گروه نخست و تیمار چهار (47 کیلوگرم در هکتار NP) با تولید 62/23 مترمکعب در گروه آخر قرار گرفت.